ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود