و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم