بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش