كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد