چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
سلطان ابوالحسن، علی موسی، آنکه هست
گلْمیخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب
دلبستگىست مادر هر ماتمى كه هست
مىزايد از تعلق ما، هر غمى كه هست
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
این هفته نیز جمعۀ ما بی شما گذشت
آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت!