گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست