ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن
فصل کبود خندۀ ما را مرور کن
گریه میکنم تو را، با دو چشم داغدار
گریه میکنم تو را، مثل ابرِ بیقرار
ای طالب معرفت! «ولی» را بشناس
آن جان ز عشق مُنجلی را بشناس
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
برای لحظۀ موعود بیقرار نبودم
چنانکه باید و شاید در انتظار نبودم
ماه محرم است و دلم باغ پرپر است
در چشم من، دوباره غمی سایهگستر است
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شبهای من