آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
ماه محرم است و دلم باغ پرپر است
در چشم من، دوباره غمی سایهگستر است
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش