یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم