حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
باران شده بر کویر جاری شده است
در بستر هر مسیر جاری شده است
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران