ای خوشا در راه اقیانوس طوفانی شویم
در طواف روی جانان غرق حیرانی شویم
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده