بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت
آنگاه که میرفت سفر هیچ نداشت
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
آیینه و آب، حاصل یاد شماست
آمیزۀ درد و داغ، همزاد شماست
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده