جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست