علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
دل شکسته...تن خسته، آمد از در ساعت
سلام داد و کمی مکث کرد باز به عادت
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
لطف تو بیواسطه، دریای جودت بیکران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی