در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
بشکستهدلی، شکسته میخواند نماز
در سلسله، دستبسته میخواند نماز