نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است