گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
تیغ از تو طراوت جوانی میخواست
خاک از تو شکوه آسمانی میخواست
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد