جان داد که در امان ببیند ما را
خالی کند از یزیدیان دنیا را
عارف وسط خطابۀ توحیدش
زاهد بعد از نماز پرتردیدش
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمیِ ثواب خود میترسم
در حجم قنوتها دعا تعطیل است
یاد از تو - غریب آشنا! - تعطیل است
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم
نه با دل خود، سری به افلاک زدیم
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد