گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست