تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست