فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟