باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟