تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
برخیز ای برادر و عزم مصاف کن
شمشیر کین جاهلی خود، غلاف کن
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست