راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين