اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
اگر چه خانه پر از عکس و نام و نامۀ توست
غریب شهری و زخمت شناسنامۀ توست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را