بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين