هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين