دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين