علیاکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد
کو خیمۀ تو؟ پلاک تو؟ کو تَنِ تو؟
کو سیمای خدایی و روشنِ تو؟
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت كرد
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
فروغ چهرۀ خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست