وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم