شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود