بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود