چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود