رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند
اینروزها تمام خیابانها
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود