شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود