میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم