سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم