آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
خدایا، تمام مرا میبرند
کجا میبرندم، کجا میبرند؟
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم