دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم