وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد