وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد