ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر