آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم