آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
برخیز و کفن بپوش سر تا پا را
تا گریه کنند آن قد و بالا را
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست