دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
ای آن که به لب نشانده لبخندی را
بشنو ز امام مهربان، پندی را
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
آقا! پدرم! برادرم! مولایم!
هر روز به شوق دیدنت میآیم
میخواهی اگر رزق فراوان برسد
از ابر کرم بارش باران برسد
تا قسمت ماست برگ برگ افتادن
چون غنچه ز بارش تگرگ افتادن
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
هرکس که دلش به آسمان پیوستهست
از کوچکی دغدغهها وارستهست
میجویی اگر رسم جوانمردان را
بشنو ز امام، سیرت آنان را
در عمر دو روزه خوبرویی بهتر
گر راحت خویش را نجویی بهتر