من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
شبی در آبیِ باران رها کردم صدایم را
غریبانه شکستم بغضهای آشنایم را
از اشک هوای چشمها تر شده است
ابر آمده است و سایهگستر شده است
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید