این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
که دیده زیر زمین باغ بیخزانی را؟
نهانتر از سفر ریشهها جهانی را