علیاکبر همین که چهرۀ خود را نمایان کرد
خدا خورشید را در هفت پشت ابر پنهان کرد
با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد
غالب شده بود ترس بر عرصۀ جنگ
پر بود تمام معرکه از نیرنگ
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...
حسین آمد و آزاد از یزیدت كرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت كرد