اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
به سینۀ همه، آن شور دلبخواه بیفتد
شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاکباز و امتحان پسداده میخواهد
یکباره میان راه پایش لرزید
مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود