گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی